از فيلم «استاد» توماس اندرسون كه چند روز پيش در جشنواره ونيز به نمايش درآمد و خيلي هم تحسين شد بگيريد تا فيلم «موتورهاي مقدس» لئوس كاراكس كه شايد نام كارگردانش خيلي برايتان شناخته شده نباشد اما فيلم خوبي ساخته است.
به نظر ميرسد اين پاييز با فيلمهايی قوي فصل اميدواركنندهاي براي سينماي جهان باشد. اما مولفان اين آثار هنري كه در سال ۲۰۱۲ ما را هيجانزده ميكنند، چه كساني هستند؟
پل توماس اندرسون
با وجود آنكه او در طول ۱۶ سال فعاليت فيلمسازياش تنها ۵ فيلم ساخته است، امروز از يك فيلمساز جوان پرانرژي به يكي از بزرگانهاليوود تبديل شده و اين جهش در كارنامه كارياش كاملا آشكار است. دنياي فيلمهاي اندرسون و حوزه ديدش گسترده و متفاوت است. از مجموعه «ماگنوليا» و «شبهاي سياه» كه داستان و شخصيتهاي پراكنده زيادي داشتند بگيريد تا فيلم جمعوجور و خودماني «ضربه مخمور عشق»يا فيلم «خون به پا خواهد شد» با آن كاراكتر خودمحور و نفسگرا.
در نتيجه كاملا مشخص است كه چرا وي خودش را كاملا وقف كارش كرده است. البته توماس اندرسون روابط عمومي چندان خوبي با رسانهها ندارد و به همين دليل هم بين ستارههاي سينما به گوشهگيرترين فيلمساز نسل خودش معروف شده است. صفحه معرفي او در ويكيپديا در بخش زندگي شخصي، از همه هنرمندان كوتاهتر و موجزتر است. فيلم جديد وي «استاد»، نگاه جنجالبرانگيزي به آيينهاي تازه متولد شده در كليسا دارد.
لين رمسي
وقتي براي اولينبار اعلام شد كه لين رمسي قرار است اقتباسي از «بايد درباره كوين حرف بزنيم» را بسازيم، همه نفس راحتي كشيدند: رمسي كارگردان مطمئني بود و قطعا فيلم خوبي از اين رمان محبوب درميآورد. فيلم كه ساخته شد رمسي ثابت كرد كه اين گمانهزنيها درست بوده است. پيشينه طولاني اين كارگردان در ساخت فيلمهايي كه به كودكان، مرگ و گناه مربوط ميشد به او حس بصري خوبي در زمينه ساخت اين فيلم داد.
فرمي كه حس وحشت و هيپنوتيزم را القا ميكرد اولين فيلمش «شكارچي موشصفتان» را در سال ۱۹۹۹ ساخت كه فيلمي به غايت زيبا و درگيركننده بود و گرچه نتوانست جوايز زيادي نصيب خودش كند اما از همان زمان رمسي تبديل به كارگردان محبوب منتقدان شد.
كار بعدي او «موبيديك» است كه بهنظر ميرسد براي او پروژه ای خيلي شخصي محسوب شده و منتقدان معتقدند فيلم قدرتمند و محكمي خواهد شد. تيلدا سويينتون(بازيگر اصلي فيلم بايد درباره كوين حرف بزنيم) درباره رمسي ميگويد: «او شبيه يكي از آن قهرمانان قدرتمند فيلمهاست كه حالا در جهان حقيقي به واقعيت پيوسته است.»
نيكلاس ويندينگ رفن
او شبيه يك بيمار وسواسي است. يكي از آن فيلمسازهايي است كه تا وقتي كاملا آماده نباشد، پرواز نميكند. در طول ۱۵ سال فقط ۹ فيلم ساخته اما نتيجه آنها كه فيلم آخرش، «بران» بود، شگفتانگيز و منحصربهفرد است. فيلمهاي او شبيه هيچكس ديگري نيست (گرچه بايد اعتراف كنيم فيلم «خيزش الههها»(محصول ۲۰۰۹) خيلي به آثار ترنس ماليك نزديك است).
از سهگانه خشونتبار«زورگير» بگيريد تا فيلم عجيب و غريب و فوقالعاده «برانسون»، اين فيلمها بيشتر تكنيك هنري دارند. يك نوع خشونت فرميك در آنها موج ميزند. سال گذشته فيلم «بران» باعث شد كه مردم دوباره ياد رفن بيفتند. قرار است در دو پروژه آينده وي، باز هم رايان گاسلينگ بازي كند.
يكي فيلمي درباره تاي بوكسينگ به نام «فقط خداست كه ميبخشد» و ديگري بازسازي يك فيلم علمي-تخيلي دهه ۷۰ به نام «دويدن لوگان». همكاري رفن و گاسلينگ خيلي طولاني شده و بعيد نيست كه به زودي از هم خسته شوند!
جاس ودون
پيشينه جاس ودون به تلويزيون بازميگردد. او نويسنده و كارگردان چند تا از سريالهاي موفق و محبوب مثل «بافي خونآشام» و «فرشتگان» بود كه باعث شد طرفداران پروپاقرصي پيدا كند. طرفداراني كه تا سريال آخرش،«وقار» او را همراهي كردند. سريالي كه درواقع زمينهاي براي ساخت اولين فيلم سينمايي در سال ۲۰۰۵ وي بود.
بعد از آن ودون همه تلاشاش را كرد تا از سريالهاي قديمي و برنامههاي موفق سابق، فيلمهاي پرفروش بسازد. فيلمهايي كه طرفداران جوان ودون را راضي ميكرد و آنها را به سينماها ميكشاند.
امسال ودون يكي از مهمترين اتفاقات سينمايي سال را راهي پرده سينماها كرد. فيلم «انتقامجويان» كه از روي يكي از كتابهاي كميك مارول ساخته شده بود. اما فيلم ديگرش كه در آن به عنوان فيلمنامهنويس توجه منتقدان را به خود جلب كرد و نقدهاي مثبت زيادي روي آن نوشته شد.
كمدي-وحشتي به نام «كلبهاي در جنگل» بود كه هم فيلمنامهاش را خودش نوشت و هم تهيهكننده فيلم بود. اگرچه قرارداد «انتقامجويان۲» براي سال ۲۰۱۵ بسته شده است اما پيش از آن ودون تصميم دارد فيلمي با بودجه كم در خانه خودش به عنوان لوكيشن توليد كند. فيلمبرداري اين فيلم قرار است فقط ۸ روز طول بكشد.
لارس فنتريه
در ۱۰ سال گذشته او يك فيلم روانكاوانه كابوسوار، يك كمدي دانماركي، يك مستند تجربي درباره طبيعت و دو قسمت اول يك سهگانه درباره مجازات به شيوه آمريكايي را ساخته است. پروژه بعدياش Nymphomaniac نام دارد و قرار است شيا لبوف در آن بازي كند.
جيسن رايتمن
رايتمن در يك خانواده سينمايي پرورش يافته است پس عجيب نيست كه شغل پدر را دنبال كرد و اولين فيلم مستقلش را كه هجوي روي تجارت تنباكو بود با نام «از سيگار كشيدن شما متشكرم» ساخت.
در هفت سال اول فيلمسازياش چهار بار نامزد دريافت جايزه اسكار شد. آخرين فيلمش «بزرگسال نوجوان» كمدي-تراژدي پيچيدهاي بود كه چارليز ترون در آن درخشيد. او نقش يك نويسنده كتابهاي نوجوانان با اسم مستعار را بازي ميكرد. براي فيلم بعدياش قرار است كيت وينسلت را در فيلم «روز كارگر» كارگرداني كند.
استيو مككويين
او يك هنرمند گالريدار بود كه ناگهان به عنوان يك فيلمساز مطرح جهش پيدا كرد. مككويين استاد اين است كه ايدههاي محركش را به تصوير دربياورد. هنر اصلي وي در بازي گرفتن از بازيگران است. بازي درخشان مايكل فاسبندر در درام«گرسنگي» را به ياد بياوريد و بعد هم حضور شگفتانگيزش در فيلم «شرم». مككويين رك و صريح و تاثيرگذار است و از خودنمايي و صحنههاي جلوهگرانه پرهيز ميكند.
با اينكه فيلمهاي وي به زيبايي يك تابلوي تركيبي هستند، از قوانين سادهاي پيروي ميكنند. دو فيلم اولش درباره ميل به قدرت و چالش با آن بود. در فيلم «برده ۱۲ ساله»،آخرين اثرش، بار ديگر با فاسبندر همكاري ميكند و اينبار برد پيت و پل جياماتي هم از بازيگران فيلمش هستند.
لئوس كاراكس
الكس اسكار دوپونت، نام اصلي كاراكس در دو فيلم اولش بود كه در دهه ۸۰ ساخته شد. وقتي كه همه فكر ميكردند او پول و وقتش را هدر ميدهد. اما دو فيلمي كه در اوايل دهه ۹۰ ساخت، «عشاق پل نهم» و «پولا ايكس» فيلمهاي احترام برانگيزي بودند كه گيشهها را تسخير كردند.
با فيلم جديدش «موتورهاي مقدس»، تاجش را به عنوان يكي از كارگردانان هنري فرانسه كه به سينماي جريان اصلي هم تعلق داشت از دست داد و دوباره لوك بسون نفر اول اين نوع سينما شد. فيلمش پر رمز و راز، گاهي خستهكننده و البته خيلي پيچيده بود. بعيد است فيلمساز ديگري به جز كاراكس ميتوانست چنين فيلمي بسازد.
فيلمسازان بعدي كه نامشان در اين فهرست آمده بود عبارتند از: ادگار رايت، آندرهآ آرنولد، استيون سودربرگ، كوئنيتين تارانتينو، كريستوفر نولان، ژاك اوديار، جي.جي.آبرامز، ورنر هرتسوگ، ديويد فينچر و ترنس ماليك.